(ب)
بالسویه: برابر، به نحو مساوی.
بالمباشره: شخصاً، بدون ارجاع به دیگری.
بایع: فروشنده.
باطل: هر عمل حقوقی که مخالف مقررات قانونی بوده باشد.
بدهکار: کسی که در ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد.
بذل مدت: اصطلاحی است در باب نکاح منطق که به نفع زوج مدت محدود دارد؛ اگر زوج در اثناء مدت، از مانده زمان متعه چشم بپوشد رابطه زناشویی ساقط می گردد، این اسقاط مدت را بذل مدت می گویند.
برات: سندی است تجارتی که بوسیله آن شخصی که محیل نامیده میشود به شخصی که محال علیه نامیده میشود حواله میدهد که مبلغی در وجه شخص ثالث بپردازد.
برص: پیسی، پیسگی.
بریات عمومیه: به معنی امور خیریه، یعنی اموری که برای تأمین هدف های نیکوکاری و خیر مورد نظر و توجه قرار گیرد از قبیل وصایای عمومی و اوقاف عمومی و حبس عام.
بستانکار: کسی که به نفع او تعهدی بر ذمه دیگری وجود دارد.
بلد: در اصطلاحات کنونی بلد را شهرستان گویند.
بنچاق: اسناد راجع به مالکیت یا نقل و انتقال سابق بر معاملهای که فعلاً انجام میگیرد.
بیع: فروش ،خرید – هم به معنی خریدن و هم به معنی فروختن . تملیک عین است به عوض معلوم
بیع سلف:
مترادف بیع سلم است و آن بیعی است که ثمن حال و مبیع مؤجل باشد.
بیع مؤجل: بیع نسیه
بیع محاباتی: بیع به کمتر از ثمنالمثل را که عالماً عامداً صورت گرفته باشد را گویند.
بیع وقف: بیعی که مبیع آن موقوفه باشد که در مورد استثنائی به تجویز قانون فروخته می شود.
بینونت: جدایی، مفارقت.
بنت: از محارم نسبی هفتگانه مذکور در آیه 23 سوره نساء است.