ترمینولوژی حقوق - و

(و)

واهب: تملیک کننده مجانی مال به دیگری، طرف عقد هبه.

واخواست: اعتراض را گویند

وارث: کسی که از دیگری مالی را به ارث میبرد.

وثیقه: مالی است که وام گیرنده تحت یکی از صور قانونی آن را نزد وام دهنده می‌گذارد.

وجوب: به معنی لزوم عقد یا ایقاع

وجبه ملزم: عمل حقوقی است که موجب تعهد گردد مثلاً وکالت دادن ضمن عقد لازم، مصداق وجه ملزم است پس از وجه ملزم یعنی صورت الزام آور.

ودیعه: عقدی است که به موجب آن یکنفر مال خود را به دیگری می‌سپارد برای اینکه آن را مجاناً نگهدارد

وصیت: اعمال حقوق مدنی از طریق استخلاف

وکالت:‌عقدی است که به موجب آن, شخص به دیگری اختیار انجام عملی را به نام و به نفع خود می‌دهد وکالت دهنده را موکل و وکالت گیرنده را وکیل نامند.

وصایت: عبارت است از اینکه شخصی به موجب یک یا چند نفر را برای امر یا امور یا تصرفاتی نسبت به بعد از فوت خود مأمور کند.

وصی: عامل به وصیت، سرپرست شرعی.

وضع: نهادن چیزی را در جایی، قرار دادن – نوعی تعهد یا قرارداد می شمارند.

وفاء: به سر بردن عهد و پیمان – دوستی، صمیمیت – انجام پذیرفتن.

وفاء به عهد: عمل تعهد بر طبق تعهد را گویند.

وقف: عقدی که به موجب آن مالک، عین مال معینی از اموال خود را از نقل و انتقال مصون کرده (حبس می کند) و منافع آن را در اختیار شخص یا اشخاص یا مصرف معین می گذارد.

وقف بر نفس: این نوع وقف باطل است. اما اگر وقف بر شخص حقوقی کند یعنی وصف بر مصارف عام کرده و خود هم استفاده کند اشکالی ندارد مانند اینکه شخصی قریه ای را وقف بر دانشگاه کند.

ولات: جمع والی است. یه معنی فرماندارن کسانی که از نظر کشوری حاکم بر ناحیه ای هستند که از شهر بزرگتر و از ایالت کوچکتر است.

ولایت قهری: یعنی ولایت اجباری طفل با پدر و جدّ پدری اوست و ولی نمی تواند از دخالت در دارایی طفل خودداری کند. معنای ولایت حق تصرف در ممال طفل و اعمال نظر در مصالح طفل است.

ولی: در لغت به معنی سرپرست است. کسی به حکم قانون اختیار دیگری یا دیگران را در قسمتی از امور دارا می باشد، امور خصوصی و خواه در امور عمومی مانند اختیار هر یک از کارمندان دولت در حدود شغل خود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد