ترمینولوژی حقوق - ت

)

تأسیس: یعنی پی نهادن و ایجاد نمودن. به معنی وضع قانونی است که در عرف و عادت وجود نداشته است.

تابعیت: رابطه‌ای است سیاسی که فردی یا چیزی را به دولتی مرتبط می‌سازد به طوری که حقوق و تکالیف اصلی وی ازهمین رابطه ناشی می‌شود.

تاجر: ‌کسی که شغل معمولی خود را معاملات تجاری قرار دهد.

تبرع: درعطاء یعنی دادن مال بدون چشم داشت عوض.

تبری: بیزار شدن، تبری از عیوب شرطی از شروط ضمن عقد معاوضی است که به موجب آن ناقل عین مال مسئولیت خود را نسبت به عیوب موجود در مبیع در مقابل طرف سلب می کند.

تبع: پیروی، پس روی (من به تبع شما این کار را پذیرفتم).

تبعه: کسی که تابعیت کشور معینی را داشته باشد.

تبعض: پاره پاره شدن، پاره پارگی.

تبعیض: هرگونه تفاوت محرومیت با تقدم که بر پایه نژاد و رنگ پوست و یا جنسیت و یا مذهب و با عقیده سیاسی در امور مربوط به استخدام و اشتغال، تساوی احتمال موقعیت.

تجارت: معاملات به قصد انتفاع به طوریکه در تفاهم معرف به آن صدق تجارت نماید.

تجاوز: خروج از یکی از مقررات جاری یک کشور از روی تعهد.

تحلیف: کسی را وادار به اداء سوگند کردن.

تحجیر: شروع در احیاء از قبیل سنگ چیدن اطراف زمین یا پی کنی و یا کندن چاه و غیر تحجیر است . تحجیر سبب مالکیت نمی شود ولی سبب پیدایش حق اولویت است.

تحریر ترکه: مقصود از تحریر ترکه تعیین مقدار ترکه و دیون متوفی است.

تخلف: عدم انجام تعهد یا تأخیرانجام تعهد.

تراضی: به خشنودی دو جانب – به رضایت دو طرف معامله – راضی گشتن.

ترصیف: پیوستگی منظم، نظام متصل اجزاء مادی یک دیوار (مثلاً) به طوری که زینتی را به وجود آورده و حاکی از به کار بردن ذوقی یا اندیشه خاصی در آن باشد.

تدلیس: اعمالی که موجب فریب طرف معامله شود.

ترکه: دارایی زمان فوت مستوفی که به سبب فوت وی از مالیت او خارج می‌شود قبل از اخراج واجبات مالی و دیون و ثلث.

تسبیب: وارد کردن ضرر به مال غیر که فعل منشاء ضرر به وسیله خود فاعل، به هدف هدایت نشده باشد بلکه براثر تقصیر با بی‏مبالاتی و غفلت وی ضرری متوجه غیر گردد.

تسعیر: تعیین ارزش پول یک کشور با پول کشور دیگر.

تسلیط: هر کس در مال خود حق هرگونه تصرف که مخالف شرع نباشد دارد.

تسهیم: سهم دادن – سهم بندی، جزو جزو کردن.

تشیید: استوار کردن، بلند کردن، استحکام.

تصالح: سازش، با هم ساختن، سازگار شدن.

تصرف: عبارت است از اینکه مالی تحت اختیار کسی باشد و او بتواند نسبت به آن مال در حدود قانون یا بعدوان تصمیم بگیرد.

تصرف عدوانی: تصرفی است که بدون رضای مالک مال غیر منقول از طرف کسی صورت گرفته باشد.

تضامن: در هر یک از دو مورد زیر بکار میرود: 1- در صورت تعدد بستانکاران که هر کسی از آنها حق مطالبه تمام طلب را داشته باشند -2- در صورت تعدد بدهکاران که بتوان تمام طلب را از هر یک از آنان مطالبه نمود.

تضرر: زیان دیدن، ضرر کشیدن.

تضییع: ضایع کردن، تباه ساختن – مهمل و بیکار کردن، یاوه کردن.

تعدی: عبارت است از صورت دادن فعلی که خارج از حدود اذن یا عرف در مال غیر باشد.

تعذر: یعنی بروز عذر مانع اجرای تعهد.

تعصیب: یعنی دادن به عصبه و آن خویشاوند پدری شخص است. عصب در لغت به معنی احاطه کردن.

تعلیق: ایست، وقفه، تعطیل، موکول نمودن – بلاتکلیف نهادن یک کار به طوری که نفیاً یا اثباتاً تصمیمی راجع به آن نگرفته باشند.

تعرفه: صورت قیمت ارقام کالا.

تعزیر: مجازاتی است که دارای حداکثر و حداقل باشد، حداکثر آن در قانون معین است و حداقل آن باختیار قاضی است.

تعهد: عبارتست از یک رابطه حقوقی که بموجب آن شخص یا اشخاص معین، نظر به اقتضای عقد باشند عقد یا جرم یا شبه جرم یا بحکم قانون ملزم به دادن چیزی یا مکلف به فعل یا ترک عمل معینی به نفع شخص یا اشخاص معینی می‌شوند.

تغلیب: غلبه دادن یک جنس بر جنس دیگر بطور مجاز.

تفاسخ: مترادف اقاله است. مرادف اقاله (رک به اقاله).

تفلیس: صادر نمودن حکم افلاس کسی.

تفریط: هر عملی که به موجب قرارداد یا متعارف برای حفظ مال غیر لازم است.

تفریق: مترادف و یا معادل طلاق.

تقویم: برآورد،ارزیابی- بهاکردن،قیمت کردن،نرخ کردن.

تقسیط: ‌تعیین اقساط برای محکوم علیه یا متعهد از طرف مرجع صلاحیتدار قضایی یا اداری.
تقسیم: تفکیک حصه هر یک از شرکاء ملک مشاع معین از طریق تراضی شرکاء یا از طریق حکم دادگاه در صورتیکه بین همه شرکاء تراضی واقع نشود.

تکلیف: اوامر و نواهی قانونی را گویند.

تلف: از بین رفتن مال بدون دخالت مستقیم یا غیرمستقیم مالک یا شخص دیگر.

تملک: به چنگ آوردن،مالک شدن-  قصد انشا در قبول ملکیت.

تملیک: به معنی عام که در امور مالی و غیر امور مالی هم به کار رفته مانند تملیک بضع در عقد نکاح. به معنی خاص که در حوزه امور مالی به کار رفته است.

تنازع: با هم نزاع کردن، کشمکش – در هم افتادن.

تنفیذ: اجازه کردن عمل حقوقی غیر نافذ.

تنقیه: پاک کردن، پاک کردن قنات و مانند آن – لایروبی کردن.

توکیل: اجرای کاری را بر عهده شخصی واگذاشتن – وکیل کردن کسی را – برگماشتن.

توقف: در حقوق تجارت به معنی ورشکستگی استعمال می‌شود.

توقیف: سلب آزادی از شخص یا مال او با حالت انتظار ترخیص.

تولیت: شغل رسمی به کسی دادن-استخدام- تصدی امور وقف را گویند.

تهاتر: یکی از اسباب سقوط تعهدات است. به موجب آن دو تعهد متقابل که طرفین آنها فرق نمی‌کنند و موضوع آن تعهدات وجه نقد یا شیی مثلی و همجنس است به تعداد متساوی با یکدیگر ساقط شوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد