ترمینولوژی حقوق - ع

(ع)

عدالت: یعنی ترک جرایم بزرگ و اصرار نورزیدن بر جرایم کوچک و رعایت مروت.

عُدوان: بدخواهی، دشمنی آشکار، ستم کردن بر کسی – تصرف بدون مجوز قانونی است.

عُدّه: مدتی که زن پس از طلاق یا فوت شوهر نباید شوهر کند.

عرف: چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است.

عطف قانون به ما سبق: یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن

عَطف: بازگرداندن، میل، تمایل – بازگشت دادن.

عِقار: املاک و مستغلات و درخت خرما و مانند این ها – متاع – اثاث خانه.

عقد: تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد.

عقد جائز: عقدی که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احد از طرفین منفسخ می شود:مانند عاریه.

عقد خِیاری: عقدی که برای طرفین از آنها یا برای ثالثی اختیار فسخ باشد.

عقد لازم: عقدی که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.

عقد مُعلق: عقدی که تأثیر آن بر حسب انشاء، موقوف به امر دیگری باشد مانند این که بایع بگوید خانه را اجاره دادم اگر پدرم موافقت نماید.

عقد مکره: مکره آن است که به تهدید دیگری اقدام به انعقاد عقد کند. عقدی که یک طرف یا هر دو طرف در قصد انشاء خود مکره بوده باشند.

عقد منجّز: عقدی که تأثیر آن بر حسب انشاء موقوف به امری دیگری نباشد و الـّا معلق خواهد بود.

علیه: بر او، بر ضرر او، بعهدۀ او، در مقابل له استعمال دارد.

علت: امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.

عمات: عمه ها، خواهران پدر.

عنن: ناتوانی جنسی، عدم توانایی مقارب در مرد، عدم رجولیت.

عوض: در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را عوض نامند.- مالی که باید زیان زننده برای جبران خسارت به آسیب دیده بدهد.

عوضین: یعنی عوض و معوض در عقود مالی معوض.

عین: اشیاء مادی مستقل مانند: گوسفند- ذات هر چیز،نفس شیء.

عین کلی: در مقابل عین شخصی استعمال شده است که مال مادی معین موجود در خارج است. عین کلی خود بر چند قسم است: 1- عین کل مشاع: مانند دانگی از خانۀ معین 2- عین کلی در معین مانند یک من گندم از انبار گندم موجود معین 3- عین کلی در ذمه مانند صد من گندم که در ذمه متعهد معینی قرار گرفته باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد